مانکن کشی
با دستان بسته وسط دوتا بسیجی نشسته بود. خيابان ها هنوز بيدار بيدار نبودند. پشت ويترين مغازه های بسته مانکن هاي بي سر ايستاده بودند.
با انقلاب بود که سرهمه آن ها بر باد رفت. خودش را دید که مانکنی را روی پیاده رو انداخته و باچاقوبه جانش افتاده. این قمه ها از کجا آمده بود؟
دید که روی سینه مانکن نشسته و دارد زور می زند تا سرش را از تن جدا کند. بعضی…